فرنگیس بدون تکیه بر نیروهای نظامیخودی، تبرش را بر میدارد و تلاش میکند دفاع کند. او با همان تبر یک سرباز عراقی را میکشد و دیگری را اسیر میکند.
رهبر معظم انقلاب در کرمانشاه به سراغ فرنگیس رفتند و از کار شجاعانه این زن قهرمان تقدیر کردند. این اتفاق حجت را بر مهناز فتاحی تمام کرد و او برای ثبت خاطرات به سراغ این زن رفت. کتاب با همان عنوان «فرنگیس» منتشر شد و جزو کتابهای پرفروش سالهای 93 و 94 شد.
مهناز فتاحی که روزهای کودکی و نوجوانی خودش را در جنگ گذرانده است بزرگ شدن در آن شرایط را مهم ترین دلیلی میداند که موجب شده به نوشتن آثار دفاع مقدس علاقه مند باشد. طعم تلخ خرما، اردیبهشت دیگر، فرنگیس، باغ مادربزرگ، پناهگاه بی پناه و عروسهای جنگ آثاری هستند که از این نویسنده تا به حال منتشر شده و همه آنها در حوزه دفاع مقدس هستند.
این فهرست آثار باعث شد در خصوص خاطره نگاری جنگ با مهناز فتاحی گفت و گویی انجام دهیم، که میخوانید. فتاحی در حال حاضر خاطرات خودش را مینویسد. خاطراتی که با روزهای دفاع مقدس شکل گرفته و عجین شدهاند.
با نگاهی به فهرست آثار منتشر شده از شما به خاطره نوشتهایی بر میخوریم که در مورد زنان است. چرا در نوشتن خاطرات افراد تأثیرگذار جنگ بیشتر به سراغ زنها رفته اید؟
بعد از نوشتن «فرنگیس» متوجه شدم نویسندهها از خاطرات جنگ مردها، بیشتر نوشتهاند اما برای نوشتن خاطرات زنانی که در جنگ تأثیرگذار بودهاند هنوز میتوان آثار زیادی نوشت و منتشر کرد ضمن اینکه برای نوشتن خاطرات زنان اگر نویسنده و مصاحبه گر، زن باشد کتاب با کیفیت بهتری نوشته میشود.
علاوه بر اینها در دفاع مقدس ما زنهای بسیاری بودهاند که خاطرات خواندنی دارند و باید همه آنها نوشته شود. مثلا کتاب «فرنگیس» سالها قبل باید منتشر میشد. با اینکه او قهرمان است و تندیسش سالها در شهر نصب شده اما هیچ کس به سراغ او نرفته بود.
از طرفی زنها در تعریف خاطراتشان با مصاحبه گر و نویسنده مرد محدودیتهایی دارند که در این جا من احساس وظیفه میکنم به سراغ سوژههایی مثل او بروم. من مطمئنم نویسندگان مرد نمیتوانند از حس زنها با جزییات بنویسند و از آن جا که من خودم ، زن هستم و میتوانم ارتباط حسی خوبی با سوژه بگیرم وظیفه خودم میدانم از زنان تأثیرگذار جنگ بنویسم.
مکتوب کردن خاطرات شفاهی افراد تأثیرگذار در جنگ تا زمانی که این افراد قادر به تعریف خاطرات خود هستند یکی از کارهایی است که حتما باید انجام شود. فکر میکنید چه طور میتوان خاطرات افراد تأثیرگذار جنگ را گردآوری کرد؟
از آن جا که اینها خاطرات شفاهی جنگ هستند، باید این افراد را پیدا کرد و حرفها را از سینههایشان بیرون کشید و بر روی کاغذ آورد. نظیر فرنگیس افراد زیادی هستند که در جنگ تأثیرگذار بودهاند و حرفهای بسیاری هم برای گفتن دارند. افرادی که گمناماند و نویسندهها باید به سراغ آنها بروند. البته نسبت به رزمندگان و مدافعان غرب کشور توجه کمتری شده است. اگر نویسندگان و حتی نویسندگان جوان همت کنند و خاطرات این مردان و زنان را بنویسند شاید بتوانیم گوشه ای از خاطرات جنگ را ثبت کنیم. من خاطرات مادربزرگم را نوشتم چون حس کردم توانسته در همان منطقهای که زندگی میکرده تأثیر زیادی در جنگ بگذارد، مادربزرگ من سال گذشته فوت کرد و من خوشحالم که توانستم خاطراتش را ثبت کنم. در کتاب «عروسهای جنگ» از عروسهایی نوشتم که در حال حاضر همه آنها پیر شدهاند و معلوم نیست تا چه زمانی زنده باشند اما خاطرات آنها نوشته و ثبت شد.
چرا در سالهای اخیر
خاطره نویسیها و بازنویسیها بیشتر مورد توجه قرار گرفته و فروش آنها هم نسبت به رمان و مجموعه داستان دفاع مقدس بیشتر است؟
واقعیت این است که اول کسی به خواندن خاطرات جنگ رغبت نشان نمیداد. چون جامعه فکر میکرد با آثار ضعیف و سفارشی روبرو است. اما نمونههایی که در سالهای اخیر منتشر شد اعتماد مردم را جلب کرد. البته تبلیغات مناسب و حمایت از این کارها هم در مورد توجه بودنشان بی تأثیر نبود.اما به نظر من انتشار کتابهای خوب و با کیفیت در جلب اعتماد مردم به خاطرهها نقش مهمی داشت. ضمن اینکه این خاطرات منحصر به گروه خاصی نبود و مربوط به همه قشرهای جامعه بود همین مسأله باعث شد مخاطب دفاع مقدس را از خودش بداند و نسبت به خواندن تاریخ آن واکنش مثبت نشان دهد.
چقدر این فروش مدیون حمایت نهادهاست. آیا جامعه کتابخوان هم به صورت خودجوش نسبت به خرید این آثار اقبال نشان داده است؟
من در نمایشگاههای کتاب که ارتباط بیشتری با مخاطب دارم، میبینم که مردم به صورت خودجوش کتابها را میخرند، آنها را تورق میکنند و حتی در موردشان اظهارنظر میکنند. این نشان میدهد جوانها مشتاق خواندن آثار دفاع مقدس هستند. به نظر میرسد فقط بخشی از اقبال کارهای با کیفیت دفاع مقدس مدیون حمایت نهادها است اما سهم زیادی از این توجه مربوط به کیفیت خوب کارها و قدرت قلم نویسندگان است که باعث اعتماد مخاطب هم شده است.
چه آسیبی بازنویسیها و
خاطره نویسیها را تهدید میکند؟
غلو و اغراق در شخصیت پردازی و قهرمان پروری مساله ای است که در بعضی از آثار دفاع مقدس وجود دارد و به آن آسیب زده است. اگرچه شاید هدف نویسنده از این اغراق، معرفی قهرمانهای این مرزو بوم باشد اما اگر قرار است این شخصیت تأثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد باید واقعی نشان داده شود. از طرفی آدمهای جنگ روزهای خوش و تلخی را در جنگ گذراندهاند که بهتر است تصویری که ما از آن زمان به مخاطب امروز ارایه میدهیم تصویری درست و واقعی به دور از شعار و کلیشه باشد چون این مسایل مخاطب را دلزده میکند و به یک اثر خوب آسیب میزند. ضمن اینکه در
خاطره نویســیها و بازنویسـیها مستندات و واقعیات باید با تازگیها و خلاقیتهای ادبی همراه شود.
بسیاری میگویند از آن جا که در بازنویسی ماده خام در اختیار نویسنده است، نسبت به داستان نویسی کار آسانی است؟
من موافق نیستم. اتفاقا از آن جا که نویسنده برای خلق اثر بر تصورات و تخیلاتش متکی است و برای نوشتن محدودیتی ندارد، راحت تر میتواند بنویسد. مثلا من برای نوشتن فرنگیس باید راوی را راضی میکردم و بعد به سراغ او میرفتم. گفتههای او باید ضبط میشد و پیاده میشد و باید اسنادی پیدا میکردم که صحت گفتههای او را تأیید کند. ضمن اینکه بسیاری از این افراد در بیان خاطرههایشان محدودیتهایی دارند که این مساله برای نویسنده محدودیتهای زیادی ایجاد میکند. انرژی ای که من برای نوشتن «فرنگیس» گذاشتم برابر خلق بیست رمان بود. از طرفی پرداخت ادبی به این مستندات بسیار مهم است.
نظر شما